به نام تو آغاز میکنم ای تجلی احساس

به نام حضرت دوست


   عرض سلام و ادب و احترام 

***
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
*** 

مقدمه :   سرانجام پس از چهار سال هم نشینی با عرصۀ وبلاگ در دنیای مجازی ، سهمم کوچ نشینی از یک نیمکت زمینی بود به صحن و سرای آسمان (!) هر چند که خودمم انتظار این عمل رو نداشتم اما متاسفانه بازی های روزگار برای چرخوندن چرخ زمونه ، از من و شما اجازه نمیگیرن عزیزم ... بهرحال مقتضیات زمان و شرایط فعلیم ، چنین تحولی رو ایجاب می کرد . تحولی که اون رو به فال نیک میگیرم و به نام خدا آغازش میکنم ؛ باشد که گشایشی گردد در امور دنیوی و اخروی فطرس و هم نشینانش . 

و اما بعد ...
   در حال حاضر بهترین کار اینه که پیش از هر سخنی ، ماجرای فطرس رو برای اون دسته از دوستان که ممکنه فراموش کرده باشن ، تعریف کنم تا هم هویت خانه جدیدم مشخص بشه و هم مفهوم تخلص نوینم . پس بشنویم داستان فطرس رو از زبان ذوالجناح ... 

آمدن نام امام حسین از آسمان ها
   شیخ طوسی با سند معتبر از امام رضا روایت کرده است که وقتی امام حسین به دنیا آمد پیامبربه اسماءبنت عمیس فرمودند : ای اسماء فرزندم را بیاور . اسماء میگوید : امام حسین را در پارچه ای سفید پیچیده ونزد پیامبر بردم ، پیامبر او را گرفت و در دامان خودقرار داد ؛ در گوش راست اذان ودر گوش چپ اقامه گفت ، در این هنگام جبرئیل نازل شد وخطاب به پیامبر فرمود : خدای متعال بر تو سلام میرساند و میفرماید : "از آنجا که علی نسبت به توبه منزله ی هارون است برای موسی پس نام این فرزند راشبیربگذار که این نام پسر کوچک هارون بود اما چون زبان تو عربی است او را حسین بگذار." 

فطرس که بود؟
   جبرئیل برای تبریک ولادت امام حسین از جزیره ای عبور میکرد . که در ان جزیره فرشته ای به نام فطرس وجود داشت و از حاملان عرش بود برخورد کرد . فطرس چون در یکی از اوامر الهی تاخیر و سهل انگاری کرده بود در ان جزیره محبوس شده و بالهایش شکسته شده بود وقتی امام حسین به دنیا امد فطرس۷۰۰ سال بود که در ان جزیره محبوس ومشغول به عبادت خدا بود . 

خواهش فطرس از جبرئیل
   فطرس وقتی دیدجبرئیل که همراه ملائک به زمین نزول میکنند از او پرسید که کجا میروید (؟!) او گفت : خداوند به حضرت محمد نعمتی ارزانی داده ومرا فرستاده تا به او تبریک بگویم . فطرس گفت : ای جبرئیل مرا با خود ببر شاید که آن حضرت بر من دعا کند وخدا از گناهان من بگذرد . 

آمدن فطرس خدمت پیامبر
   جبرئیل همراه فطرس خدمت پیامبر رسید پس از عرض سلام و تبریک شرح حال فطرس را برای پیامبر باز گو نمود . پیامبر فرمودند : به او بگو خودش را به این مولود مبارک بمالد و به جایگاه خود باز  گردد . 

باز یافتن سلامتی فطرس
   فطرس خود را به بدن شریف امام حسین مالید در این هنگام بال هایش در آمدند ودر حالی که این کلمات رامیگفت به سوی بالا عروج نمود . او گفت یا رسول الله به زودی این امت تو ، این مولود  را شهید میکنند . واز این جهت که فرزند تو بر من منت نهاد من نیز به جبران ان زیارت و سلام زائرینش را به او میرسانم و هر کس بر او صلوات بفرستد من این صلوات را به او میرسانم . 

فطرس آزادۀ امام حسین
   طبق روایتی دیگر  هنگامی که به سمت آسمان عروج مینمود این سخنان را میگفت : کیست همانند و همتای من که آزاده شده ی حسین ،علی ، فاطمه ومحمد هستم . 

پ.ن : تا به زودی .... 

***
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
*** 

شاد باشید و شادی آفرین
یا حق