باز آمدم ...

به نام حضرت دوست


   عرض سلام و ادب و احترام  

 

   گاهی اوقات که اشتیاقم برای زندگی کردن کم میشه یا یه جورایی ، حوصلم از زنده بودن سر میره ؛ سری به اشعار شورانگیز میزنم و ... نفسی تازه میکنم (!) 

  

«« باز آمدم »»

بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم
من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را
گر ذره ای دارد نمک گیرم اگر آن بشکنم 

 

ز آغاز عهدی کرده ام کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیمان بشکنم
امروز همچون آصفم شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان در پیش سلطان بشکنم 

 

 

گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می
دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم
چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش برکنم
گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم 

  

شما مست نگشتید وزان باده نخوردید
چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم
در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر بجز عشق دگر بذر نکاریم

شما مست نگشتید وزان باده ...

 

   این آهنگیست با نام «بازآمدم» از آلبوم هفته عاشقی "روزبه نعمت اللهی" که متن آهنگ از ترکیب دو شعر دیوان شمس مولانا ، ساخته شده است . 

  

پ.ن : اندکی مجال بدید که فطرس در این فضا پر و بالی بیالاید تا ... به زودی .
شاد باشید و شادی آفرین
یا حق