-
من دوباره کوچ کردم
پنجشنبه 21 آبانماه سال 1388 15:42
به نام حضرت دوست سلام و عرض ادب و احترام درود بر دختر خاله .. میدونم فقط تویی که میخونی و بسیار بسیار شرمندم که این قدر منتظرت گذاشتش .. راستش اون شکی که گفتم در روز میلاد بهم دست داد ، بالاخره کار خودش رو کرد (!) من دوباره کوچ کردم به نیمکت و قصد دارم که شروعی تازه رو تجربه کنم .. دوست داشتی بیا به دیدنم که سخت...
-
سر آغازی دیگر ...
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1388 19:28
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام دوست داشتم که این سرآغازم رو از خونه خودمون و با کامپیوتر خودم آغاز کنم اما ... نمیدونم چه حکمتی بود که چند روز پیش زد و پاور کیس سوخت و ... بگذریم ! دوست دارم که این بار با تمام انرژی شروع کنم و تمام اتفاقات ریز و درشت دوران خدمتم رو ثبت کنم .. متاسفانه در حال حاضر شرایط توضیح...
-
غروبی بی طلوع
سهشنبه 27 مردادماه سال 1388 18:15
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام ده روز بیشتر نمیگذره .. از اون روزی که خورشیدش داشت کم کم غروب میکرد .. راستش دقیق نمیدونم اما فکر کنم که جسمت تونسته باشه ، گرمای ظهر شنبه 88/5/17 رو تجربه کنه .. نمیفهمم چرا یکدفعه از همه چی بریدی (!) شاید طاقت دیدن این همه طلوع و غروب رو نداشتی .. شاید از زندگی خسته شده بودی...
-
خودخواهی
یکشنبه 4 مردادماه سال 1388 00:43
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام هر چند میدونم که آه و ناله ، مشکلی رو حل نمیکنه اما خالی از لطف نیست که شما هم بدونید ، فشارهای جسمی و روحی در این گرمای طاقت فراسی تابستان ، به حدی روی آدم فشار میاره که گاهی اوقات انسان رو به فکر فرار میندازه !.. برخی اوقات حجم کار آنچنان افزایش پیدا میکنه که مجبورم 14 یا حتی...
-
طبل رسوایی
جمعه 12 تیرماه سال 1388 23:06
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام دیگه از شنیدن بهانه هایی که هر روز تکرار میشن ، خسته شدی ؛ آره ؟!.. دیگه از عذر های وقت و بی وقتم به تنگ اومدی ؛ آره ؟!.. دیگه از دیدن شرمساری مداومم ، حالت دگرگون میشه ؛ آره ؟!!.. خوب این که کاری نداره عزیزم ، چاره اش اینه که من خودم رو بزنم به کوچه علی آقا (همونی که هنوز بین...
-
عمار هم رفت
پنجشنبه 28 خردادماه سال 1388 00:35
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام یادتون هست که چند وقت پیش ، موضوع کشته شدن دختری 18 ساله رو براتون تعریف کردم و ... اون زمان به نظرم نمیرسید که ممکنه روزی حادثه ای از این دردناک تر رو هم تجربه کنم . حادثه ای که تمام وقایع هم نوعش مثل گاز گرفتگی اون پیرمرد در حمام و سکته اون مرد میانسال در ماشین رو تحت تأثیر...
-
دخترخاله .. مونا .. یکی
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 23:59
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام پیش و پس گفتار اینکه چقدر دلم براتون تنگ شده ، قطعا براتون قابل تصور نیست (!) چون خودمم باورم نمیشه که به این شدت دلم براتون تنگ شده باشه !! زیر و بم موضوع پستم رو با سه نام دوست داشتنی ، مزّین کردم .. نام هایی که تک تک شون برام از این دنیای خاکی بیشتر ارزش دارن .. این سه اسم...
-
۱ .. ۲ .. ۳
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 00:59
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام امتحان میکنم ٬ الووو... الووو... کیفیت صدا چطوره رفقا ؟! تصویرم رو به صورت شفاف دریافت می کنید یا نه ؟! راستش رو بخواین .. در عرض این یک ماه ٬ اون قدر اتفاقات ریز و درشت افتاده که حتی حوصله لیست کردن شون رو هم ندارم (!) اما حسن ختامش دیگه آخر معرکه بود .. ویندوز ایکس پیم طی یک...
-
۲۴-۱۲=۱۲
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 12:06
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام مقدمه شاید به نظر شما ، در معادله فوق هیچ گونه مجهولی وجود نداشته باشه ؛ اما حقیقت ماجرا چیز دیگریست .. معادله n مجهولی فوق ، پیچیده ترین معادله این روزهای منه ! طرح موضوع قدیمی ها حتما به خاطر دارند که روزی پستی با مضمون آرزوی بشر ، برای تبدیل 24 ساعت به 25 ساعت نوشته بودم .....
-
شهر گناه
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1388 14:13
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام مقدمه هر چند که باید به دلیل توقف طولانیم در پست قبلی ، شدیدا ازتون عذرخواهی کنم اما خودم رو به کوچه قلی راست (علی چپ سابق!) میزنم و با لبخندی کودکانه بهتون میگم : "ســـلـــــام دوستای گلم !" راستش هفته پیش رو با نیت آپ کردن شروع کردم اما نتیجه اش همه چیز بود جز پستی...
-
رنجر
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1388 19:07
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام «نبرد با موتور» داشتیم مثل بچه آدم به مورد 110 مون رسیدگی می کردیم که با موتورش به همراه سر و صدای زیاد ، از خیابان پشت سرمون رد شد . چند دقیقه بعد ، به همراه یک ترک نشین در حالی که تک چرخ میزد و از شدت ذوقش فریاد میکشید ، از اون سمت خیابان گذشت .. دیدم که افسر گشت ، شمارش رو...
-
مرز بین جن و پری
چهارشنبه 19 فروردینماه سال 1388 16:00
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام بعد از ظهر بود که با بی سیم اعلام کردن : "سرقت داخلی منزل در خیابان ششم فلان شهرک گزارش شده" .. با ماشین وارد خیابان اصلی شهرک شدیم .. با ورود ما مردم شروع کردن به دست و بال زدن .. همه به سمت جلو اشاره میکردن .. یه موتوری خودش رو رسوند بهمون و گفت که بالاتره !.. ما هم...
-
شمّه پلیسی = احساس + انتخاب
شنبه 15 فروردینماه سال 1388 00:45
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام داشت با سه تا پتوی بسته بندی شده ، از درب خونه خارج میشد که چشمم افتاد تو چشماش .. حدودا سی سالش بود و قیافش به اهالی اون منطقه نمیخورد .. کت تیره ای به تن داشت و ظاهرا آدم ساده ای به نظر میرسید .. تا من رو دید ، بسته های پتو رو گذاشت روی زمین و سرش رو به داخل خونه برگردوند .....
-
زندگی .. رویا .. خودخواهی .. تا فردا
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1388 23:45
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام مقدمه : این پست کمی طولانیه .. اگه کم حوصله ای ، میتونی فقط بخش آخرش رو بخونی .. اگر هم بنکل حوصله نداری ، پیشنهاد میکنم که همش رو نخونی تا چشمت در بیاد (پیشنهاد منصفانه ای به نظر میرسه ، این طور نیست ؟!) پلان «3» خدا نکنه که سوزن ذهنت روی مطلبی گیر کنه (یا بهتر بگم که به چیزی...
-
تو هنوز داری دنبال عنوان متنم میگردی !
شنبه 8 فروردینماه سال 1388 00:13
به نام حضرت دوست بهارت بی گل و بلبل نباشد نگاهت خالی از سنبل نباشد به گلزار محبت تا قیامت خودت گل باش و عمرت گل نباشد عرض تبریک دارم ، به مناسبت فرا رسیدن سالی به ظاهر نو (!) آره عزیزم ، میدونی که فطرس عادت به گفتن حرف های تکراری نداره (باز شروع شد !) یعنی اگه خودت و خودم و خودش نخوایم (یکی "خ" بده بابا !)...
-
باز آمدم ...
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1387 17:45
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام گاهی اوقات که اشتیاقم برای زندگی کردن کم میشه یا یه جورایی ، حوصلم از زنده بودن سر میره ؛ سری به اشعار شورانگیز میزنم و ... نفسی تازه میکنم (!) «« باز آمدم »» بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم من نشکنم جز جور را یا ظالم بدغور را گر...
-
چه انتظار عجیبی
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1387 18:07
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام چه انتظار عجیبی! چه انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم، عزیز من چه غریبی! عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت! چه کودکانه سپردم دلم به قصه قسمت! چه بی خیال نشستم، نه کوششی نه وفایی! فقط نشسته و گفتم: «خدا کند که بیایی!» شاد باشید و شادی آفرین یا حق
-
واژگونی
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 23:35
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام تا حالا به این موضوع توجه کردی که گاهی اوقات ، همه چیز حالت معلق به خودش میگیره ؟!.. (به حدی که حتی تصور ثبات هم مضحک به نظر میرسه !) این موضوع از دو جهت قابل بررسی است .. یکی از بعد تغییر و تحولات زندگی که مسیر تصمیمات و روش برخورد ما رو بر هم میزنن و دیگری از بعد دست فرمان...
-
پاره ای توضیحات
شنبه 3 اسفندماه سال 1387 23:51
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام *** آوای باد انگار آوای خشک سالیست دنیا به این بزرگی یک کوزه سفالیست باید که عشق ورزید باید که مهربان بود زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالیست *** پس از شروع ناگهانی فطرس ، نوبت اون فرا رسیده که کمی هم در مورد برنامه 300 سالۀ توسعه اش ، صحبت کنیم (!) برخلاف همگان ، من پیشرفت...
-
به نام تو آغاز میکنم ای تجلی احساس
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 06:22
به نام حضرت دوست عرض سلام و ادب و احترام *** سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق *** مقدمه : سرانجام پس از چهار سال هم نشینی با عرصۀ وبلاگ در دنیای مجازی ، سهمم کوچ نشینی از یک نیمکت زمینی بود به صحن و سرای آسمان (!) هر چند که خودمم انتظار این عمل رو نداشتم اما متاسفانه بازی های روزگار برای چرخوندن...